تورا من چشم در راهم

به خواب نرفتم مژگانم سنگینند. خواب بر پلکانم سنگینی میکند. اما فکر بر او چیره میشود. عزمی دارم عزمی بزرگ. میخواهم ..میخواهم تقویت اراده نمایم. شاهدی را نیازمندم . اینجا.. این شاهد خوبیست. تورا شاهد میگیرم تا این ذهن ملول نداشته باشد بهانه..

خسته ام.. از تو ومک میخواهم ای اراده..

وصیتی دارم..میخواهم قوی باشی میخواهم نشکنی مخواهم سست نباشی..میخواهم مرا نزد خدایم شرمنده نسازی..مثل امروز..

شرمنده ام..

اما دیگر بس است. قسمت میدهم که دیگر خیال خیانت به سرت نزند..که بدبختی را برای خود خواهی خرید. و این عین حقیقت است..

تو میتوانی

من میدانم. چون او میخواهد.