کجای کلاف سردرگم زندگی هستم؟

خب منم دلم خوواست یه چیزایی بنویسم اما نمیدونم هنوز دلم میخواد این حرفا رو کس دیگری هم بخواند یا نه؟ مساله ای رو که میخوام راجع بهش بنویسم در مورد زندگی روزمره ی این چند مدت اخیر هست..

پاییز امسال وارد دانشگاه شدم در رشته ی کامپیوتر و الکترونیک. بعد از یک ماه متوجه شدم که این رشته به درد من نمیخوره و درواقع نمیدونم چرا وارد این رشته شدم.. البته دلیل اصلیش که مسلما برای فرار از تو خونه نشستن بود چون رشته ی مورد علاقه ام که آرشیتکتوری بود رو قبول نشدم و گفتم بزار این رشته رو که قبول شدم حداقل یک سال ادامه بدم و بعد از ون هم یک سال مدرک تحصیلی در این رشته رو میگیرم و هم امتیازی میشه برای ادامه و تغییر رشته.. که خب بعدا دیدم به هیچ عنوان ذره ای علاقه به ادامه ی این رشته در من ایجاد نشده و هنوز ترم اول به آخر نرسیده ولش کردم. بعد ازون چند تا تصمیم گرفتم. البته در همون  مدت یک ماه بعد از رفتن به دانشگاه کلی فکر و خیال به سرم زد و گاها از خودم و از زندگی بسیار دلسرد میشدم. تصمیم گرفتم که بعد از ترم اول و رها کردن دانشگاه سر کار برم که برادرم به شدت مخالفت کرد و گفت تو الان هیچ احتیاجی به کار نداری و به علاوه الان کار مناسبی جز در رستوران و بوتیک و هتل و کارهای حمالی پیدا نمیشه و تنها کاری که باید بکنی و بهش فکر کنی درسته دنبال این باش که چه کار کنی که بتونی سا بعد رشته ی مورد علاقت رو قبول بشی و الان میفهمم که راست میگه و من چقدر از فکر این امر مهم دور شده ام. ولی من به شدت از تو خونه موندن خسته شده بودم و رفتم دنبال کار و گفتم کنارش درس هم میخونم ورزش هم میکنم! ( چند تا هندونه رو با یک دست برداشتن!) حرفای رامو تا حدی درست درومد الان یه کار توی رستوران مکدونالدز گیر آوردم یک ماه رو با حقوق کم بصورت پراکسیس کار میکنم و یه مقدار هم کارش سنگینه بعد از ۸ ساعت کار دیگه نای انجام کار دیگه ای برام نمیمونه کلاس ورزش ثبت نام کردم ولی تو بگو یه ساعت رفتی ورزش منم حتما خواهم گفت بلـــــــــه در حال سوت زدن. چند تا درس هم انتخاب کردم تا امتحناتش رو خصوصی بدم تا معدلم بره بالا.. حالا مساله ی اصلی کارم هست که نمیدونم ادامش بدم یا نه!‌ به هر کی از تواصیف کاریم میگم میگه داری بردگی میکنی خودم هم اینو میدونم ولی واقعا تحمل تو خونه بودن رو دوباره ندارم و از طرفی خییلی دوست دارم یه حقوقی حتی جزیی داشته باشم که از طریق این کار میتونم بهش برسم..

حالا میخوام یکم از کارم بگم ...

یک هفته است کار تو مک دونالدز رو شروع کردم. از ساعت ۸ تا ۱۶. ازونجایی که به مدت یک ماه آموزشی هستم حقوقم از طرف اداره ی کار پرداخت میشه نه خود شرکت مک... . هم تمیز کاری میکنم هم تو آشپز خونه هم قسمت (چی میگن!کاسسه.. آها! قسمت صندوق . قسمت صندوقشو بیشتر از همه دوس دارم چون راحت تره مسلما . در عرض این یک هفته نسبتا با چند و چون کار آشنا شدم و قلق کار اومده دستم. بعد ازین یک ماه اگه قبولم کنن هم حقوق نسبتا خوبی داره و هم کار مناسبی هست. راستش برای تقویت زبانم هم خیلی خوبه و کارکنانش هم آدمای بدی نیستن.

مشکل اصلیم همین حقوق و ساعت زیاد کاریش هست. و هم اینکه به قول رامو باید تازه نظافت هم انجام بدم. هرچند که صاحب خود رستوران هم گاهی میاد و نظافت میکنه و همین باعث میشه که کارکنای اونجا که اکثرا دانشجو هستن دلزده و یا احساس بدی بهشون دست نمیده. با تمام این اوصاف هنوز مردد به موندن یا نموندن هستم و نمیدونم چی کار کنم. از طرفی دلم میخواد یه منبع درامدی داشته باشم و از طرفی هم این کار رو کمی پست تر از شان خودم میبینم! با خودم فکر مینکنم فعلا که بیکارم و مطمینن اگر خونه هم بخوام بشینم حالا حالاها دنبال درس خوندن نمیرم تا نزدیک امتحانات نشه ..کلاس  ورزش هم فوقش چند روز در هفته به مدت ۲/۳ ساعت ..بقیش چی؟ کار بهتر ازین هم میدونم فعلا گیرم نمیاد.. حداقل استفاده ای که میتونم ازین کار ببرم کسب تجربه، تقویت زبان محاوره، تقویت حس بودن در اجتماع و کسب درامد هست.

نمیدونم والا.. فک میکنم احتیاج به مشورت دارم.. یه مطلب جالب توجه خوندم که فکرمو مشغول خودش کرد.. باید بیشتر به روحیات و علایقم فکر کنم..و به زندگی آیندم. اینارو نوشتم تا یکم تخلیه ی فکری بشم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد